از دنیای شخصی ام

۰۴خرداد

همه چیز فرکانس مخصوص خودش رو داره...

چیزهای هم فرکانس یکدیگر رو جذب می کنن‌..‌

قدردانی؛ عشق ؛ شادی  بالاترین فرکانس ها و ترس؛ اضطراب و خشم پایین ترین فرکانس رو دارن....

تمرکز هر جا بره؛ انرژی همونجا میره... پس اگر تمرکزت بر فروانی باشه؛ جذبش می کنی اگر تمرکزت بر کمبود باشه؛ جذبش می کنی... بر همین اساس تاکید بر شکرگزاریه و  چس ناله و قربانی بازی  ترس از آینده و ... ممنوع. 

ازونجاییه که چیزهای خوب مثل عشق و ثروت و سلامتی فرکانس بالایی دارن؛ برای جذبشون باید هم فرکانسشون بشی و برای بالا بردن فرکانس تمرین هایی وجود داره... مثل مراقبه، شکرگزاری، ارتباط با طبیعت ؛ ورزش و این قبیل موارد و یه تکنیک جالب که در ادامه توضیحش میدم....

بعد از مراقبه ت؛ چیزهای مطلوبتو با جزییات کامل تصور می کنی؛ طوری که انگار همین الان داری زندگیش می کنی..‌. این تجسم چنان با جزییاته که حسش رو باید بدنی تجربه کنی..‌. مثلا تجربه خنکی باد لای موهات توی همون موقعیت مطلوب.... و این طوری اون رو به صورت ذهنی تجربه می کنی ... گوینده معتقد بود ما با تجسم این چنینی مطلوبمون رو در یک دنیای موازی خلق می کنیم. و به مرور و تکرار این عمل؛ و بالا رفتن و همفرکانس شدن با اون مطلوب؛ جذبش می کنیم... گوینده معتقد بود ما باید در عمل هم مشابه افراد با ذهنیت فراوان زندگی کنیم. باید دست از تقلا برداریم. نباید درگیر چگونگیِ شدنش بشیم... باید بخواهیم؛ با ترک عادات قدیمی و کسب عادات جدید فرکانسمون رو افزایش بدیم و اعتماد کنیم که به روش هایی که حتی به ذهنمون نمی رسه به مقصود می رسبم....

گوینده معتقده هر چه قدز مراقبه کنی اما ذهنیت و رفتارت مثل گذشته باشه و تمرکزت برکمبودها؛ هیچ تغییری در زندگیت اتفاق نمی افته....

 

گوینده ها: جو دیسپنزا؛ دولارس کنن؛ بشار ؛نویل گادارد

 

 

 

۰۴خرداد

نوشته بود :

"اکنون صبورتر بنظر می رسم
اما چراغی در وجودم خاموش شده است که دوست داشتم تا ابد روشن‌ بماند..."

۳۱ارديبهشت

خواب دیدم امتحان دارم و خواب موندم.... اینبار برعکس همیشه خوابم ادامه پیدا کرد... لباسامو پوشیدم و با عجله خودمو به مدرسه رسوندم. به ناظم توضیح دادم که سفر بودیم و دیشب دیر رسیدیم و خواب موندم! در کمال تعجب ناظم با خونسردی تمام گفت امتحان را به خاطر شما و یک نفر دیگه از هیچ کس نگرفتیم و منتظر بودیم تا بیایید!!

 

 

حتما خیره! مگه نه؟

۳۱ارديبهشت

گفت رویای بعدیت چیه؟

و زمان ایستاد...‌‌

 

 

۳۰ارديبهشت

حساس بودن اون زوج روی اینکه به هم عذاب وجدان و احساس گناه ندن یا همدیگه رو سرزنش نکنن؛ باعث شده بیشتر روی مراودات دیگران و خودم دقت کنم...

توی خانواده "ر" اینها، سرزنشگری از قبل هم برام مشهود بود اما تازه توجه کردم و دیدم مامانم اگرچه سرزنش نمی کنه اما خدای دادن ِ احساسِ گناهه.... 

 

ازش خشمگینم اما در عین حال نمی تونم به خودم اجازه بدم خشمگین باشم چون همینم صدشه و حتی بیشتر از صدش...

 

تنها کاری که می تونم بکنم اینه که اینکارو با بچه هام و بقیه نکنم....

 

 

۲۸ارديبهشت

از کودکی تا به حال، مردهای زیادی را دیده ام که پدر شده اند....  بی اغراق "ر" بهترین پدری ست که دیده ام....

۲۳ارديبهشت

فیلم lovable(2024) رو دیدم.... درگیرم کرده... در طول روز بهش فکر می کنم...  ترسناکه که بین خودم و بازیگر نقش اصلی فیلم شباهت پیدا کردم....  این برام ترسناک بود و خیلی تکان دهنده....

۲۳ارديبهشت

بی خوابی هم به pms هام اضافه شده بود و در اون زمان رسما تبدیل به یه هیولا شده بودم که هی داد می زنه و از خشم دندوناشو به هم فشار میده !

از ترس اینکه نرینم به روح و روان بچه هام؛ می خواستم داروی روانپزشکی مصرف کنم. 

اما خیلی تصادفی با داروی prementa آشنا شدم که یه داروی گیاهی برای کنترل علایم pms ه. برای من معجزه کرده و حالمو خیلی نرمالتر می کنه.

۲۱ارديبهشت

دارم فکر می کنم اگر  این کصشعرهایی که اخیرا گوش می دهم واقعیت داشته باشد؛ بزرگ شدن در چنین خانواده ای چه چیزی را به من یاد داده که اگر جای دیگری بزرگ می شدم؛ یاد نمی گرفتم؟؟

۲۱ارديبهشت

بله! من بینظیرم!

متولد خانواده ای چنین  کیری؛ کجای دنیا پیدا می شود؟؟