۲۸مرداد
آغوش
سه شنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۹، ۰۱:۵۶ ب.ظ
روی مبل دراز کشیده بود. رفتم خودم را توی بغلش جا کردم. فشارش دادم به خودم و گفتم جوری بغلم کن که انگار آخرین باره. یک ثانیه سفت بغلم کرد و رها کرد. گفت حتی نمی خواهم فکرش را بکنم. بغلت نمی کنم. گفتم پس جوری بغلم کن که انگار اولین باره. خندید؛ صدای آخ و آه شهوت از خودش درآورد و دستش را برد سمت باسن و ران هایم !!خندیدم ، دستش را گرفتم ؛ گفتم درست بغلم کن.
چند ثانیه درست بغلم کرد. همانجا بود. فکرش جایی دیگر نبود. موفق شده بودم.
عالی