آرشیو خنده
توی حافظه ام، یک آرشیو از خنده های آدم هایی که می شناسم؛ دارم.
اولین چیزی که در آدم ها توی ذهنم می ماند؛ خنده هایشان است. خنده های دندانی و غلیظشان؛ همانهایی که اغلب صدادار است و فرم صورت را به هم می ریزد...
من از آدم هایی که به راحتی به خنده می آیند؛ خوشم می آید... پیششان احساس امنیت می کنم... از خنده های غلیظ نزدیکانم؛ عکس کم ندارم. باید شروع کنم به عکاسی از قهقه های عزیزانم.... باید شروع کنم یک آرشیو عکس بسازم و اسمش را بگذارم خنده... بعد که یک روز حالم خوب نبود؛ بروم دانه دانه عکس ها را نگاه کنم... حتما حال خوب کن می شود...
باید ازین خنده هایی که فرم صورت را به هم میریزد زیاد عکس بگیرم؛ از همانها که تمام چروک های دور چشم را نشان می دهد؛ از همانها که تمام دندان ها و گاها زبان کوچکه را هم نشان می دهد؛ از همانها که وقتی عکس خودشان را میبینند؛می گویند خوب نشد؛ یکی دیگر بگیر...
نمی شود بهشان ایراد گرفت؛ نمی دانند خنده های از ته دلشان ؛ دواست...