از دنیای شخصی ام

۰۶مهر

تجربه مشترک بشری!!

يكشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۹، ۰۸:۱۰ ق.ظ

گفت بهش حس دارم. منظورش از حس؛ تمایل جنسی بود. گفت از فکرش تا پنج صبح نتوانسته ام بخوابم. گفت دلم می خواهد بغلش کنم؛ ببوسمش. گفت دلم می خواهد دستم را حلقه کنم دور بازویش و ساعتها با هم راه برویم. گفت با او تنها شوم کار دست خودم می دهم.

متاهل است.

لِه بود. انرژی اش کف بود. حتی فکر این ممنوعه ها هم برایش احساس گناه زیادی آورده بود. مریض شده بود.

دوباره از مغز پستاندارن گفتم... گفتم مغز ما چند لایه است. لایه های زیرینش مشابه حیوانات است. گفتم ما یک لایه نازک، اضافه تر از حیوانات داریم؛ که اسمش کورتکس است. گفتم آن مغز مشترکمان با موجودات ابتدایی تر؛ منشا تمام امیال و فکرهای ممنوعه است. گفتم ولی این کورتکس مغز ما می تواند کنترلش کند که اینها عملی نشوند. گفتم این امیال و افکار ممنوعه، تجربه مشترک بشری است، به ذهن هر کسی ممکن است برسد؛ اشکالی هم ندارد. گفتم مهم اینست که عملی نشود.

یک نفس عمیق کشید. گفت راحت شدم. گفت چه قدر خوب است حرف زدن...

فردایش پیام داد که به درخواست طرف برای بیرون رفتن؛ جواب رد داده است.

 

بعد نوشت: فرقی نمی کند تنها باشی یا وسط رابطه با هر کیفیتی؛ این فکرها ممکن است جرقه بزند!

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی