از دنیای شخصی ام

۰۴آبان

به قول ارسطوی پایتخت؛ به شدت ازدواجی!

يكشنبه, ۴ آبان ۱۳۹۹، ۰۱:۴۷ ق.ظ

۱. آهنگ "یه دختر دارم شاه نداره" را زیاد برایش می خوانم. این آهنگ را دانلود کرده ام و گاهی دو تایی با آن می رقصیم‌. حالا دیگر تقریبا آن را حفظ شده است. اوایل ازمن معنای قسمت قسمتش را می پرسید.جدیدا می پرسد پس شما منو به کی میدید؟!!  هر بار می گویم به کسی که تو دوستش داشنه باشی، کسی که مهربان و با انصاف باشد؛ او هم تو را دوست داشته باشد و با تو خوشرفتاری کند. هر بار می گوید آهان.

 

۲. انیمیشن سیندرلا را که دید؛ گفت مامان دعا کن من وقتی بزرگ شدم یه شاهزاده پیدا کنم. شاهزاده خیلی مهربونه. گفتم باشه دعا می کنم. گفت تو چرا با شاهزاده ازدواج نکردی؟ گفتم بابا شاهزاده منه دیگه. من بابا رو دوست داشتم. گفت خوب.

 

۲.کیک تولد چهارسالگی اش را که خواست فوت کند؛ گفتم یک آرزو کن. گفت آرزو میکنم که زودتر بزرگ شم. گفتم می خواهی بزرگ شوی که چی بشه؟ گفت دلم می خواد زودتر شوهر (ش او ه َ ر) کنم!!

 

۳. یکبار که گفته بود دلم می خواهد ازدواج کنم و من پرسیدم چرا؟ گفته بود " چون خوش میگذره"!!

 

۴. امشب ورژن آخرش را نشانم داد. موقع خواب گفت مامان امیر حسین وقتی بزرگ بشود چه شکلی می شود؟ گفتم خوشگل می شود. گفت من چی؟ گفتم معلومه! گفت امیرحسین هم وقتی بزرگ شود ازدواج می کند؟ گفتم اره. گفت با کی؟ گفتم با هر که دوست داشته باشد. گفت به نظرت دلش می خواد با من ازدواج کنه؟ گفتم چرا؟ مگه تو دوست داری با او ازدواج کنی؟ با بغض گفت اره از بچگی دوست داشتم!!!! گفتم حالا بخواب شاید بزرگ شوی نظرت عوض شود. گفت باشه و خوابید‌.‌‌..

 

هم به شدت خنده ام می گیرد، هم می ترسم؛ این حرفها خیلی بزرگتر از دهانش است...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی