از دنیای شخصی ام

۱۱آبان

جادوی قدردانی

يكشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۹، ۱۰:۳۵ ق.ظ

جادوی قدردانی و تشکر را اولین بار توی خانواده خودم دیدم. وقتی مادرم برای پدرم آب یا آبمیوه می آورد؛ پدرم جلوی چشم همه ما؛ دستش را می بوسید و با حظ  می گفت " دستت درد نکنه زن!" . خنده و خجالت مادرم در آن لحظه دیدنی بود. دیدن متعدد این صحنه باعث شده؛ بوسیدن دست برای من سخت که نباشد هیچ؛ خواستنی هم باشد‌. من هم یاد گرفته ام  " ر" یا دخترم که برایم دارو یا آب می آورند؛ دستشان را می بوسم. خنده آنها هم دیدنی است...

بار دومی که متوجه قدرت تشکر شدم؛ در اثر حرف استادم بود. خاطره ای تعریف می کرد. وقتی که رسید به قسمت تشکر خانمش بعد از شام رستوران؛ چهره اش از شادی منقلب شد. برای من اصلا عجیب بود که موضوعی مثل تشکر همسرش را بخواهد مطرح کند چه برسد به آن درجه از شادی!

توی تربیت دخترم همه ی تلاشم را کرده ام که قدرشناس بارش بیاورم. حتی از زمانی که زبان نکرده بود؛ وقتی کسی برایش هدیه ای می آورد از زبان او تشکر می کردم مثلا می گفتم " وای خیلی قشنگه خاله جون! دستتون درد نکنه" !. حالا دارم نتیجه اش را می بینم.؛عین همان عبارات را تکرار می کند.

برایم این الگوپذیری خیلی جذاب است. قبلا بارها در آغوشش گرفته ام و با صدای بلند گفته ام " خدایا ازت ممنونم که " ف" را به من دادی" یا گفته ام " من چه قدر خوشبختم که تو را دارم". حالا همین حرفها را تحویل خودم می دهد‌؛ تصور کن چه لذتی دارد ...

 

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی