از دنیای شخصی ام

۳۰فروردين

آه3

دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۴۰۰، ۱۲:۰۱ ب.ظ

 

گفت سلول سلولم می خواست هنوز بخوابم اما به سختی بیدار شدم و کلاسم را برگزار کردم.

با لبخند گفتم لطفا با سلول سلولت من را بخواه.

لبخند زد و با هیجان خاصی گفت دلم می خواهد تک تک سلول هایم با تک تک سلول هایت یکی شوند...

 

 

 

آه که دارد زبان باز می کند و من دیگر آرزو به دل نمی میرم!

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی