از دنیای شخصی ام

۰۱خرداد

بیتابیِ جدید!

شنبه, ۱ خرداد ۱۴۰۰، ۰۳:۳۴ ب.ظ

نمی دانستم چه طور از او تشکر کنم... بغلش کردم و بوسیدمش و از او تشکر کردم... اما برای خودم کافی نبود... دلم می خواست بگویم مرد تو چه قدر بزرگواری... نگفتم... دلم می خواست بگویم ای کاش بتوانم محبت هایت را جبران کنم.... نگفتم...  ناآرام بودم ... دلم می خواست که بداند چه قدر ؛ شکرگذار داشتنش هستم اما انگار اگر همین حرفها را به زبان می آوردم؛ شبیه تعارف می شد... 

صبح هر دو توی اتاق کارش بودیم. من پای میز تحریر و او پای لپتاپ... برایش مسیج زدم که 'تو تاویلِ "و توفنا مع الابرارِ" قنوت منی'!  تاویل یعنی معنای حقیقی و تحقق عینی آیات....

صدای اس ام اس موبایلش آمد و نگاه کرد و گفت عه! تو مسیج داده ای؟  گفتم آره... مسیج را خواند ، لبخند زد و گفت thank you و بعد ادامه کارش.... نتوانستم به او بفهمانم ؛ نفهمید؛ چه قدر احساس توی آن مسیج بود.....

حالا من مانده ام و یک حس قدردانیِ قلنبه شده درونم که نه توانِ رساندنش را به او دارم و نه تحملِ درک نشدنش را از جانب ِ او‌‌.‌.. تا به حال بیتابیِ ازین دست را تجربه نکرده بودم...

نظرات  (۲)

سلام🌺 حال و احوالتان نورانی...

مطمئنید در ترجمه ی و توفنا مع الابرار اشتباه نمی کنید؟

:)

پاسخ:
سلام. ممنونم
روزگار به کام :)

شما همان "آسمان" نامی نیستید که قبلا هم برایم کامنت گذاشته است؟

منظورم به طور خاص، ترجمه ی "توفنا" بود...

پاسخ:
 ترجمه های مختلف را نگاه کردم:
۱. مارا با نیکان ( و در مسیر آنها) بمیران
۲. ما را در زمره نیکوکاران بمیران
۳. ما را با نیکوکاران محشور گردان
۴. مارا در حالی بمیران که در زمره نیکوکاران باشیم

من در این دنیا با یکی از نیکان محشور (معاشر) شده ام‌. با او هم بمیرم شادم . :)

در هر حال از توجه شما خوشحالم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی