یه آدم فروش داریم، یه حرومزاده ی عوضی...
اولی بدون برنامه ریزی در اثر فشار، طمع و... می فروشتت، دومی از همون اول اومده هولت بده تو چاه و بعدش جایزه بگیره که یه درچاه افتاده رو لو داده....