جانم برایت بگوید...
جانم برایت بگوید که بعد از سال ها موهایم را کوتاه کرده ام. مصری ....و برای اولین بار جلوی موهایم را چتری زده ام.... کم سن تر نشانم می دهد به حدی که "ر" واکنش های هیجانی نشان می دهد!
جانم برایت بگوید که چند روزی ست از یازدهمین سالگرد عروسی مان گذشته است... و خوشحالم که همچنان باور دارم "ر" درستترین انتخاب عمرم بود و هست...
جانم برایت بگوید که بیمارم... آنچنان که توان راه رفتن نداشتم... "ر" رتق و فتقم کرد و به درمانگاه رساند... به درستی گفته بود که مرتبه ی آخر تنهایی، تنها بیمارستان رفتن است.....
جانم برایت بگوید که به خاطر این مسمومیت های سریالی، ده روزی است که "ف" را مدرسه نفرستاده ایم...از روزی که یک مدرسه دخترانه ابتدایی، نزدیک مدرسه شان دچار همین مسمویت ها شد... توی یکی ازین کانال های تلگرامی یک نقاشی به مناسبت روز جهانی زن دیدم. نقاشی یک زن با ماسک ضد حملات شیمیایی ، چندین گلوله در کمر. با این نوشته که "ما را به سخت جانی خود این گمان نبود"!!
جانم برایت بگوید که ....