از مادر بودن
زندگی با دو فرزند خیلی با زندگی تک فرزند متفاوته..
برای من کار و سختیش حداقل در سالهای اول؛ نه دوبرابر که چند برابره اما به همون نسبت احساس خوشبختی و حس شکرگزاری هم چند برابر شده... حس یه خانواده کامل... تا قبل از به دنیا آمدن پسرم اصلا احساس نقصی در خانواده نداشتم اما حال عجیب اینه که وقتی به دنیا آمد ؛حس یک خانواده کامل رو بارها تجربه کردم... این حس که خدا نعمتو بهت تموم کرده هم تجربه دختر رو داری هم پسر...
اوج احساس رضایتم درست وقتیه که خواهر و برادر با هم بازی می کنند و می خندند... توی قلبم چیزی می جوشه ، گرمم می کنه و لبخند روی لبم می نشونه...
انگار به دنیا اومدم که مادر شم.... اوج احساس خوشبختی من با بچه هامه....
بچه چیز عجیبیه.... از زور زدنش واسه پی پی کردنش هم ذوق می کنی چه برسه به دندان درآوردنو و دست زدن و کلمه جدید گفتنش...
باشیم ببینیم بزرگ شدن و قد کشیدنشونو... باشیم ببینیم شادی ها و موفقیت هاشونو... باشیم و پناه باشیم واسه شکست ها و رنج هاشون..... باشیم و ببینیم عروس و داماد شدنشونو.... باشیم و ببینیم مادر و پدرشدنشونو ....