از دنیای شخصی ام

۱۴فروردين

می دونی اسم تو چیه؟.... چیه؟.... زیبا..... می دونی اون یکی اسمت چیه؟.... چی؟... فرشته.... می دونی اون یکی اسمت چیه؟ ...چی؟.... شکوفه....

 

بعدش منو می بوسه و میگه مامان تو از شکوفه و الماس درست شدی....

 

تو هم از جنس حریری فسقلی من....

۱۳فروردين

سه چهار ساله بودم که برای اولین بار به شهربازی رفتم. به غیر از چرخ و فلک که خانوادگی سوار شدیم، تنها خاطره ای که از آن روز دارم مربوط به یک سرسره بلتد می شود. به معنای واقعی اغوایش شده بودم. بلیط را گرفتند. تمام مسیر را با اشتیاق تا بالای سرسره بلند رفتم. اما آن بالا که رسیدم ... آن بالا که رسیدم و بلندیِ سرسره را لمس کردم، تمام وجودم ترس شد.... یک گوشه ایستاده بودم و دانه دانه بچه ها را نگاه می کردم که سر می خورند و جیغ می کشند و می خندند اما جرات سرخوردن نداشتم... مامور آنجا هی نهیب می زود که گونی مخصوص را پایت کن و سر بخور اما از جایم تکان نمی خوردم.... دست آخر هم، سُر نخورده همان مسیری را که آمده بودم، برگشتم... 

 

راستش بچه دوم هم همان حس را تداعی می کند... تصویرش برایم خیلی شیرین است اما هر وقت سر ِ "ف" داد می زنم، هر وقت ازو کلافه می شوم و دلم می خواهد خودم را توی اتاق یا دستشویی حبس کنم تا ازو فاصله بگیرم و برای خودم باشم، هر وقت که بعد از عصبانیت هایم از من می پرسد که" دوستش دارم ؟"؛ فرو می ریزم و می خواهم بمیرم و  به این فکر می کنم که می توانم؟   یک بچه دیگر که هیچ، برای "ف" به اندازه کافی خوب هستم؟؟

 

آن سرسره های بلند را همین چندماه پیش،  با "ف" سوار شدیم.... دوتایی ترسیدیم و جیغ زدیم و خندیدیم... حضورم به "ف" جرات تجربه داد...

 

 علی الحساب که پله ها را دانه دانه بالا می روم. ..خدایا همراهم هستی که سر بخوریم؟

۱۳فروردين

ذکر دعای سحرم، چون و چرا به ساحت اقدسش بود که این چه سرنوشتی بود که نوشتی... که چرا فلانی که دکتر و زنش وکیل بود، ده سال آزگار، هزار و یک دوا و درمان کردند بعد بچه دار شدتد و این یکی که این وضعش بود باید به این سرعت تخمش می گرفت؟؟ که این همه مصیبت ته نداشته باشد؟؟

 

 

خدایا گفته اند ماه رمضان ماه توبه است... چگونه است توبه کسی که از کرده خودش خجلت زده هست اما پشیمان نه؟ 

 

 

گفت عنان کار من یا دست عقلمه یا "ر" کوچیکه و به اندام تناسلی اش اشاره کرد... گفتم حرف من هم همین است... پس کی عنانش را به دلت سپردی؟

 

بد خواب شده ام.... خواب هایم عمیق نمی شوند.... کابوس هایم زیاد شده اند....گمانم به یک گریه هقهق با صدای بلند نیاز دارم.....

۱۲فروردين

این جوری که من اشکم دمِ مَشکمه؛ این ماه هم حامله نیستم و قراره پریود شم ... 

۱۱فروردين

توی یه کلیپ یازده ثانیه ای آمده بود که اگه جزییات زندگیتو  share می کنی، نشونه ی آسیبه که تو بچگیت کسی حرفاتو نشنیده...‌

 

بله! من نه تنها شنیده نشده ام که دیده هم،  نشده ام...  این آسیب را هم اضافه کن... با این حال ترکیب جالبی شده ام....

۱۰فروردين

بهترین رستورانها را با من تست می کند.

تفریحاتش را با من می خواهد.

نظراتم را در نظر میگیرد.

غمم، غم اوست و با شادی ام خوشحال می شود.

پیشرفتم را می خواهد.

توانش را دارد و برایم هدایای گرانقیمت می خرد.

شرایط نامطلوب را به خاطر من تحمل می کند.

با خانواده ام مهربان و خوش رفتار است.

بیمار که می شوم تیمارم می کند.

محترمانه رفتار و صحبت می کند.

در سکس اول به من ارگاسم می دهد.

خطایم را دیده و چشم پوشی کرده است.

برای فرزندمان یک پدر تمام عیار لست.

پذیراست.می توانم از خانواده ام بنالم و مطمین باشم هیچ وقت سواستفاده نمی کند.

بالغ است. منطقی است. قهری طولانی تر از دو روز نداشته ایم. سر صحبت را باز می کند. خطای خود را در نظر می گیردو نظر منطقی اش را در مورد رفتار تو می دهد.

اهل صلح و آشتی است. در بین اقوام و دوست و آشنا بی حاشیه ترین است و محبوب.

با انصاف است.

قضاوتم نمی کند. اهل قضاوت نیست... هر گاه در هر جمعی حرفی از کسی زده شد؛ سعی کرد آنسوی ندیده ماجرا را برای مبرا کردنش مطرح کند.. 

صدای مردانه و دلنشینی دارد... که فریاد نمی شود...‌

اندامم را دوست دارد و آن را تحسین می کند.

خیلی لایت و جنتلمنانه برایم  غیرت خرج می کند.

قدرشناس است. خوش رفتاری هایم را میبیند و تشکر می کند.

می توانم از ناراحتی ام از خاتواده اش پیشش حرف بزنم. حق را به من می دهد و آرامم می کند.

نظم خط قرمز اوست اما دایره ی خط قرمزش را به خاطر ما جمعتر و کمرنگتر کرده است.

یک مرد زندگی تمام عیار است‌... مردی که می شود به او تکیه کرد... مردی که بلد است بین آینده نگری و لذت بردن از حال، تعادل ایجاد کند..

 

 

 

با اینحال، منِ سمعی، منِ با فانتزی های عاشقانه شنیداری؛ به ندرت از او عاشقانه ای کلامی شنیده ام...درین حد که آن اوایل یکی دوباری بگوید تو مرا جادو کرده ای که احتمالا کنایه ازین بود که خیلی دوستم دارد!! یا سالی یکبار زیر لب بگوید که ما چه قدر خوشبختیم...

هیچ قت نمی دانستم، هیچ کس یادم نداده بود که زبانِ عشق مشترک چه قدر می تواند مهم باشد... 

حالا هربار که غول نارضایتی مرا مسخ می کند، هر بار که خبال می کنم هرگز عاشقم نبوده و نیست، می نشینم خوبی هایش را می شمرم و با متطق حالیِ خودم می کنم که اگر اینها عشق نیست، پس چیست؟  و نکته دقیقا همینجاست! زبانِ عشق متفاوتمان باعث شده که بی واسطه عشقش را احساس نکنم که با فکر نتیجه گیری کنم که عشق چه می تواند باشد جز اینها....

 

 

 

 

 

۰۹فروردين

اغلب آدمایی که میگن از دروغ متنفرن یا خط قرمزشون دروغه، دروغگوهایی هستند که از دروغ شنیدن بدشون میاد!

۰۷فروردين

وقتی  با خودش بازی می کند.... وقتی از من عصبانی می شود و چشمهایش را بازتر می کند و دستش را به کمرش می زند و کله اش را به نشانه عصبانیت تکان می دهد....وقتی قهقهه می زند....وقتی برای قدردانی مرا می بوسد و می گوید خوشگل ترین مامانِ دنیام....وقتی تند تند حرف می زند که مجابم کند به حرفش گوش کنم.... وقتی موهایش را نوازش می کنم....وقتی حمامش می کنم.....وقتی دست و پای سالم و زیبا و کوچکش را نگاه می کنم.....وقتی موهایش را شانه می کنم و می بندم، و....     برای لحظاتی زمان کش می آید و نهیبی به خودم می زنم که حواست هست ؟خوشبختی همین هاست... سرسری نگذری ازین تکه بهشتِ وسط برهوت...

 

نبودی چه قدر کمتر خوشبخت بودم عزیزترینم....

۰۲فروردين

۰۱ دلش می خواست با همسر و دخترش خرید و دید و بازدید عید بروند، اما همسرِ استثمارگرش قهر کرده و خودِ او کرونا گرفته و تنها در خانه خودخوری می کند...

 

۲. دلش می خواست پسرش کنار سفره هفت سینش باشد اما توی کمپِ اجباری ترک اعتیاد است.‌‌‌‌..

 

۳. دلش می خواست توی منزل خودش، کنار همسرش سال نو را جشن بگیرد اما همسرش پیام های تو گوشی اش را با فردی دیگز دید و آتش گرفت و زندگی مشترکشان را خاکستر کرد... و حالا پروسه ی طلاق را طی می کنند‌....

 

۴. دلش می خواست مثل هر سال،  تبریک سال نو را از دهان مادرش بشنود و سراپا بودنش را ببیند اما مادرش سکته کرده و با نیمه بدنِ لمس، قدرت تکلم ندارد...

 

۵. دلم می خواست...

 

واقعیت کاری به دلِ ما ندارد...  مثلِ سِیل جاری می شود... مثل زلزله به هم می ریزد...و  این تویی که باید از خواب بپری جانم...

 

پ.ن: سال نو مبارک

 

 

۲۷اسفند

روزهای آخر اسفند عاشق ترم.‌‌..