از دنیای شخصی ام

۲۷شهریور

آقا صدای شما چه خوب است! گوشم را نوازش می دهد ...‌ 

 

پی نوشت : تازه کشفش کرده ام؛ با آهنگ آتش پاره  اش... حالم را خوب می کند این آهنگ... گذاشته ام روی تکرار ..‌

 

۲۷شهریور

 گاهی از خدا عمر می خواهم ؛ فقط به این انگیزه  که عاقبت بعضی آدمها را به چشم ببینم!!

 

خدایا!

راست می گویند از هر دست بدهی؛ از همان پس میگیری؟ یا قانون دروغینی است که یادمان داده اند از ترس بدتر از ابلیس نشدنمان؟

 

 

۲۶شهریور

 دلداده ای ست که می خواهد دل بکَند!

واویلا .... واویلا ..‌‌.

۲۶شهریور

لالایی ای ترکیبی و انتخابی  از لالایی مادرم و  لالایی هایی که شنیدم و خوانده ام. وقتی دخترم به دنیا آمد ؛ جورش کردم و نوشتم و حفظش کردم. حالا اینجا میگذارمش به یادگار بماند از من.

لالا لالا گلم لالا        بخواب ای بلبلم لالا
لالا لالا گل لاله         گلی دارم به گهواره
لالا لالا گل صدپر     بخواب ای نازنین دلبر
لالا لالا گل سنبل       جهان شد پر گل و بلبل
لالا لالا گل یاسم        تو مروارید و الماسم
لالا لالا گل آلو            درخت سیب و آلبالو
لالا لالا گل زردم         نبینم داغ فرزندم
لالا لالا گل نرگس       بلا بر تو نیاد هرگز
لالا لالا گل بادوم       بخواب آروم بخواب آروم
لالا لالا گل نسرین      ببینی یک خواب رنگین
لالا لالا گلم باشی       همیشه در برم باشی
بزرگ شی همدمم باشی  به پیری یاورم باشی
لالا لالا گل صحرا       بخواب ای دختر زیبا
لالا لالا گل دشتی      همه رفتن تو برگشتی
لالا لالا گل خوشگل     لالایی ای عزیز دل
لالا لالا گل ریحون     دوسِت دارم از دل و جون
لالا لالا گل سنگم        گل زیبا و خوشرنگم
لالا لالا گل زیره         چرا خوابت نمی گیره
لالا لالا گل پونه             عزیزدل نگیر بونه
لالا لالا گل عناب       میشم از گریه هات بیتاب
خداوندا تو ستاری    همه خوابن تو بیداری
به حق خواب و بیداری    عزیزم را نگهداری

 

با صدای خودم

 

پی نوشت: بیشتر از همیشه با یاد مرگ همنشینم. امیدوارم مرگم به گونه ای باشد که قبل از آن فرصت داشته باشم؛ آدرس اینجا را به عزیزانم بدهم.

 

۲۴شهریور

دخترکم می آید در گوشم حرف بزند. لبش را می آورد کنار گوشم. در کسری از ثانیه حواسم جمع می شود به جادویی بودن این لحظه. در کسری از ثانیه حواسم جمع می شود که این لحظه دیگر تکرار شدنی نیست.حواسم جمع می شود به اینکه چه قدر در آینده دلم برای این لحظه تنگ خواهد شد. غرق می شوم در تجربه وجودش؛ سرش را که نزدیک می آورد؛ به عمد صورتم را می چسبانم به صورتش تا غیر صدای ظریفش؛ حرم نفسش و بوی عطر موهایش؛ لطافت پوستش را هم تجربه کنم.

گفته بودم عطسه ها و خنده هایش چقدر به من شبیه است؟

۲۴شهریور

دوستی مان طولانی است. توی یک گروه آموزشی روانشناسی با هم دوست شدیم.همگی متاهلیم.  پنج زنیم با سنین مختلف؛ با سطح تحصیلات و فرهنگهای مختلف. با اعتقادات و قومیت های مختلف هستیم. از بیرون نگاهمان کنند هیچ کداممان با هم تناسبی نداریم . ولی دوستی عمیقی بینمان جاری است. هر حرفی را می توانیم به هم بزنیم. هر دردی را می توانیم به هم بگوییم؛ هر رازی را ... با هم بغض کرده ایم؛ با هم گریه کرده ایم. بلندترین قهقهه هایمان را با هم سر داده ایم. رکیک ترین کلمات را  جلوی هم ادا کرده ایم. قبل از کرونا مهمان دوره داشتیم و تقریبا هر ماه همدیگر را میدیدیم. کرونا که شروع شد؛ گهگاه تصویری چت می کردیم. 

بعد از ۹ ماه؛ حضوری دیدمشان. مانده بودم بغلشان کنم یا نه. ۹ ماه بود غیر از همسرم و دخترم؛ کسی را در آغوش نگرفته بودم.  خبردار شدم آنها که زودتر رسیده بودند همدیگر را بغل کردند. حیفم آمد دریغ کنم از خودم؛ تک تکشان را بغل کردم. خیلی خوب بود... خیلی ..‌.  پشیمان نیستم.

کرونا هر بدی که داشت؛ ارزش آغوش را به من یکی که حالی کرد. انقدر که می توانم بعد از کرونا ؛ خودم را جای دختری ببینم که وسط یکی از خیابانهای شلوع لندن ایستاده است؛ با یک تابلو در دستش که رویش نوشته است؛ free hug!

۲۲شهریور

عشق؛ صدای پایکویی زخم هایی است که مژده التیام شنیده اند!

هر چه پرشورتر؛ زخمی تر ...

۲۲شهریور

شاعر خوش ذوقش نوشته است
"یک نفر آدمم و چند نفر غمگینم"

من اما اینروزها

یک نفر آدمم و چند نفر مضطربم!

یک نفر آدمم و چند نفر بی تابم!

گاهی هم

یک نفر آدمم و چند نفر  کلافه ام ...

 

۲۱شهریور

 دیشب آن مزاحم روانی دوباره سر و کله اش پیدا شد. تمام دیشب را کابوس دیدم. و امروز تماما استرس داشتم. گفتم بیا خانه را عوض کنیم این زنیکه روانی است؛ می ترسم بلایی سرمان بیاورد! قاطی کرد که چرت می گویی!
 یک دفعه عصبانی شدم. اتصالی کردم و آن روی سگم بالا آمد. همان رگ عصبانیتم که ژنش را از مادربزرگم گرفته ام؛ ورم کرد. توی این نه سال؛ بار سوم است که به این شدت عصبانی می شوم.
اصلا جلوی خودم را نگرفتم و با صدای بلند که شبیه فریاد بود؛ حرفهایم را زدم.هر چه که دلم می خواست و فکر می کردم خنکم می کند؛ گفتم.
.وقتی به این شدت  عصبانی می شوم؛صدایم تغییر می کند؛ انگار دستی دارد گلویم را فشار می دهد. نفسم کمتر بالا می آید و پره ها ی بینی ام از هم باز می شود!
روی مبل نشسته بود و مستاصل نگاهم می کرد. تمام دفعاتی که باید از خودش جنمی نشان میداد و نداده بود؛ برایم زنده شد.  از توی آشپزخانه همین طور که غذا را درست می کردم؛ داد می زدم "تو با دیوار فرق نداری؛ تو حمایت بلد نیستی؛ تو غیرت نداری! گفتم بار اولی که تعقیبمان کرد و توی میدان فحاشی کرد می گفتی خفه شو؛ الان نمی آمد پشت درب خانه.گفتم تو مرد نیستی". همچنان همین طور ساکت و مستاصل فقط نگاهم می کرد؛ شبیه بچه ای که بخواهد کاری انجام دهد ولی بداند از توانش خارج است.
توی ابراز خشم مشکل دارد!  اوج عصبانیتش این است که مثلا زیر لب بگوید " لعنت به این ترافیک کیری"  یا وقتی بخواهد چیزی را تعمیر کند و کار پیش نرود و ناکام بشود ؛ دندانش را به هم بفشارد و یک اه بگوید و یک مشت بکوبد به مبلی جایی". از دست من هم که عصبانی بشود؛ می رود پای لپتاپ و سرش را به کار گرم می کند. دو سه ساعت بعد خودش سر حرف را باز می کند که یک چایی بگذار. من هم کشش نمی دهم و دعوا تمام میشود‌. خودش را نمیسپارد دست خشمش . ندیده ام داد و فریاد راه بیاندازد. اصلا اهل جنجال نیست. اما به نظر من گاهی هم داد و فریاد لازم است. گاهی ابراز خشم لازم است. آدم های زیادی هستند که آرامشت را ببیند؛ نمی گویند چه قدر متمدن و منطقی است؛ می گویند خر خوبی است؛ جفتک نمی اندازد؛  برویم با بار سوارش شویم!
 داد و بیداد هایم را که کردم و آرام شدم سر ناهار مرا بوسید. من هم بوسیدمش. گفت هنوز از دست من عصبانی هستی؟ گفتم آره! جا خورد! گفت عه! بعدش دوتایی خندیدیم. تنش تمام شد.
اغراق کرده بودم. در بسیاری از زمینه ها حامی است اما انجایی که باید عصبانیتی در مقابل دیگری از خودش نشان بدهد؛ فلج است!  یک ناتوان به تمام معنا! اصولا در بروز اغلب هیجانات ناتوان است!

من اما همچنان مضطربم. زنک روانی است. می ترسم . می ترسم. توی خواب دیشبم یکریز سوره ناس می خواندم.
خدایا! به تو پناه می برم" من الْجِنَّةِ و الناس!"

۲۱شهریور

به نظرم قدرت تحسین، حتی نگاه تحسین آمیز در رابطه ها دست کم گرفته می شود. دیده ام دلهایی را که پرزده اند و رفته اند جایی که دانه تحسین پاشیده اند...  دیده ام که می گویم!